{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
مخرج، معبر، مف
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۲ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۳
۱
[توسط کاربر]
[... عمومی ...]
Ktc
معنی مخرج، معبر، مفر, معنی مخرج، معبر، مفر, معنی koc[، kufc، ktc, معنی اصطلاح مخرج، معبر، مفر, معادل مخرج، معبر، مفر, مخرج، معبر، مفر چی میشه؟, مخرج، معبر، مفر یعنی چی؟, مخرج، معبر، مفر synonym, مخرج، معبر، مفر definition,
معنی همزمان
,
ترجمه همزمان
به انگلیسی,
معنی بی جان کردن، از نیرو انداختن، از کار انداختن
,
ترجمه بی جان کردن، از نیرو انداختن، از کار انداختن
به انگلیسی,
معنی (reifeputs) بهت اور، گیج کننده، پکر کننده، مخدر تخدیر کننده
,
ترجمه (reifeputs) بهت اور، گیج کننده، پکر کننده، مخدر تخدیر کننده
به انگلیسی,
معنی Rumination
,
ترجمه Rumination
به فارسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی